دفتر خاطرات پرستاری اصفهان بهمن 91

2- وقتی می خوای خانمی رو از کاری منع کنی بهش بگو: «برای پوستت خوب نیست» در 99.73 درصد موارد جواب می ده 3- یه دوست دارم هر کاری می خواد بکنه با من مشورت می کنه بعد

مطالب تصادفي

راسش خودم 7 و9

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریک و تهنیت باد...@

يكي از كاربردهاي خوب موبايل!

بچه های گل پرستاری دانشگاه اصفهان ورودی بهمن 91

9مرداد روز میلاد باسعادت آمام خمینی ثانی (رح)مبارک باد..@

کجایی

حاملگی خارج رحمی.Ectopic pregnancy

پری نمی بخشمت کچل شی بحق علی

هرکی گفت این پای کیه..؟

تاریخ خاک خورده ی ملت ایران

آرشيو

پیغام مدیر سایت

سلام دوست من به سایت دفتر خاطرات پرستاری اصفهان بهمن 91 خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات

دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید

آخرین ارسال های تالار گفتمان

عنوان	پاسخ	بازديد	آخرين ارسال
بحث آزاد	244	1543	parsa
پول	236	974	parsa
شکرستان	80	600	parsa
دخترونه...@	63	843	khakbaz
دوست جدید یا قدیم؟؟؟؟؟	76	639	khakbaz
آموزش زبان شیرین اصفهانی...@	269	2520	ali20
بیمه نوین	3	103	novin
پاییزانه	74	444	salamati
تابستانه	347	1745	farshid
پرستاری	187	860	salamati
ok	23	552	salamati
تست کردن	6	316	salamati
استاد	14	296	salamati
دید و بازدید اینتررررنتی	216	1018	salamati
خاطره	168	715	salamati
خوش آمدید	13	342	salamati

صفحه اول انجمن |

ثبت نام در انجمن |

ورود به پنل کاربری

نویسنده طنز..@

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.اعتراض و گیر هم ندهید.

1- این تروریستا که بمب می ذارن و بعد مسئولیتش رو می پذیرن خیلی آدمای مسئولیت پذیرین. به نظرم دخترا باید یه همچین آدمایی رو واسه زندگیشون انتخاب کنن!

2- وقتی می خوای خانمی رو از کاری منع کنی بهش بگو:

براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !

اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !

امتیاز :

105

نتیجه : 0 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب برای قرار کد مورد نظر به ویرایش قالب مراجعه کنید

تاریخ : دوشنبه 13 خرداد 1392 نویسنده : salamati l بازدید : 744

نظرات (9)

ارسال نظر

نام ارسال کننده: محمد
مخاطب خاص.... همیشه به این معنی نیست که بهترین مخاطبته....!! گاهی به این معنیه که : می تونه خیلی خاص حالتو بگیره.... ... می تونه خیلی خاص تنهات بذاره.... می تونه خیلی خاص بگه دوست ندارم.... می تونه خیلی خاص باوراتو شخم بزنه... می تونه خیلی خاص بهت خیانت کنه... می تونه خیلی خاص اعصابتو به هم بریزه... و می تونه خیلی خاص ... وغیر قابل باور... با احساساتت بازی کنه....!!!! می تونه خیلی خاص . . . . نابودت کنه...‬ مخاطب خاصم همه این بلا هارو سرم آورد امابازم برام خاصه
1392/03/14 \|\| 0:38	وب سایت

نام ارسال کننده: ...mir
دمت گرم دکتر هر دوتاش خیلی زیبا و درخور توجه بود
1392/03/14 \|\| 0:17	وب سایت

نام ارسال کننده: محمد
اين متنو از دست ندين......فوق العادس!!!! . . . . . . . . زن و شيطان زن به شيطان گفت : آيا آن مرد خياط را مي بيني ؟ ميتواني بروي وسوسه اش کني که همسرش را طلاق دهد ؟ شيطان گفت : آري و اين کار بسيار آسان است پس شيطان به سوي مرد خياط رفت و به هر طريقي سعي مي کرد او را وسوسه کند اما مرد خياط همسرش را بسيار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمي کرد پس شيطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خياط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق مي افتد ببين و تماشا کن زن به طرف مرد خياط رفت و به او گفت : چند متري از اين پارچه ي زيبا ميخواهم پسرم ميخواهد آن را به معشوقه اش هديه دهد پس خياط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خياط و در زد و زن خياط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است ميخواهم وارد خانه تان شوم براي اداي نماز ، و زن خياط گفت : بفرماييد،خوش آمديد و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خياط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامي که مرد خياط به خانه برگشت آن پارچه را ديد و فورا داستان آن زن و معشوقه ي پسرش را به ياد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شيطان گفت : اکنون من به کيد و مکر زنان اعتراف مي کنم و آن زن گفت :کمي صبر کن نظرت چيست اگر مرد خياط و همسرش را به همديگر بازگردانم؟؟؟!!! شيطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پيش خياط و به او گفت همان پارچه ي زيبايي را که ديروز از شما خريدم يکي ديگر ميخواهم براي اينکه ديروز رفتم به خانه ي يک زني محترم براي اداي نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشيدم دوباره بروم و پارچه را از او بگيرم و اينجا مرد خياط رفت و از همسرش عذرخواهي کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شيطان در بيمارستان رواني به سر ميبرد!!!!!!
1392/03/14 \|\| 0:13	وب سایت

نام ارسال کننده: hossein ebrahimi
دكتر كلي خنديدم
1392/03/14 \|\| 0:08	وب سایت

نام ارسال کننده: محمد
ميگن نبايد به اين زن جماعت اطمينان كرد حالا هي بگید نه!!!!! . . . . . . . .يه روز يه زن و مرد ماشينشون تصادف ناجوري ميکنه و هر دو ماشين به شدت داغون ميشه، ولي هر دو نفر سالم ميمونن. وقتي که از ماشينشون پياده ميشن و صحنه تصادف رو ميبينن، مرد ميگه: - ببين چيکار کردي خانم! ماشينم داغون شده! - آه چه جالب، شما يه مرد هستيد! مرد با تعجب ميگه: – بله، چطور مگه؟ - چقدر عجيب! همه چيز داغون شده ولي ما دو نفر کاملاً سالم هستيم! - منظورتون چيه؟ - اين بايد نشونه اي از طرف خدا باشه که اينجوري با هم ملاقات کنيم و آشنا بشيم! مرد با هيجان زيادي ميگه: – اوه بله، کاملاً موافقم! اين حتماً نشونه خوبيه! زن دوباره نگاهي به ماشين ميکنه و ميگه: – يه معجزه ديگه! ماشين من کاملاً داغون شده ولي اين بطري مشروب کاملاً سالمه! اين يعني بايد اين آشنايي رو جشن بگيريم! - بله بله، حتماً همينطوره! کاملاً موافقم! زن در بطري رو باز ميکنه و به طرف مرد تعارف ميکنه، مرد هم بطري رو تا نصف سر ميکشه و برميگردونه به زن. ولي زن در بطري رو ميبنده و دوباره برميگردونه به مرد! مرد با تعجب ميگه: – مگه شما نمينوشين؟ زن با شيطنت خاصي ميگه: – نه عزيزم، فکر کنم الان بهتره منتظر پليس باشيم
1392/03/13 \|\| 23:47	وب سایت

نام ارسال کننده: مجید تن زده
دقت کردین تو مهمونی ها تا یکی می گه صدای اون تلویزیون رو کم کن یکی هم زرتی می گه اصلا خاموشش کن جناب پدر هر وقت می خواد بیاد تو اتاق من با یه شدت عجیبی در رو باز می کنه. همین روزاست که اول گاز اشک آور قِل بده تو بعد با لگد بزنه در رو بشکونه بیاد!
1392/03/13 \|\| 20:33	وب سایت

نام ارسال کننده:
I LOVE YOU DOCTOr
1392/03/13 \|\| 19:01	وب سایت

نام ارسال کننده: ملکی
متشکر
1392/03/13 \|\| 18:29	وب سایت

نام ارسال کننده: مَهدی
واقعا قشنگ بود دکی. مرسی
1392/03/13 \|\| 16:49	وب سایت

مطالب گذشته

» گردهمایی »» جمعه 15 شهریور 1398
» Happy Norouz »» دوشنبه 05 فروردین 1398
» پاییز عاشق است »» شنبه 28 مهر 1397
» بازم تبریک »» شنبه 17 شهریور 1397
» سینمای ایران بی عزت شد »» دوشنبه 29 مرداد 1397
» بلخره این ممده زن اسد »» یکشنبه 24 تیر 1397
» تبریک »» چهارشنبه 30 خرداد 1397
» دلاوری از خطه کمشه »» یکشنبه 05 فروردین 1397
» معرفی سایت »» جمعه 11 اسفند 1396
» بزرگ ولی ناشناس »» یکشنبه 29 بهمن 1396

آمار کاربران